امیر محمدامیر محمد، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

امیرمحمد امیر قلب بابا و مامان

20ماهگيت مبارگ

اميرمحمد جان 20 ماهگيت مبارك تا عشق آمد دردم آسان شد،خدا را شکر ! مادر شدم او پاره جان شد،خدا را شکر شوق شنیدن ریخت حتی گریه اش در من لبخند زد جانم غزلخوان شد،خدا را شکر من باغبان تازه کاری بودم اما او یک غنچه زیبا و خندان شد،خدا را شکر او آمد و باران رحمت با خودش آورد گلخانه ما هم گلستان شد،خدا را شکر سنگ صبورم،نور چشمم،میوه قلبم شب را ورق زد،ماه تابان شد،خدا را شکر مادر شدن یک امتحان سخت وشیرین است دلواپسی هایم دو چندان شد،خدا را شکر !!! "نغمه مستشارنظامی " ...
13 خرداد 1393

شیطنت های امیرمحمد

سلام امیر محمدم. عشق خاله! نفس خاله! این روزا این قدر شیرین و خوشمزه شدی که هرچقدر هم مامان الهه از شیرین کاری هات بنویسه بازم کلی چیزا می مونه. هر روز چیزای جدیدی یاد می گیری. بذار منم به سهم خودم چندتا از این خوشمزه بازی هات رو تعریف کنم تا بعدا یادمون نره: عاشق قطار بازی هستی. هفته قبل تو خونه باباجون، پشت سرم اومدی و دستم را گرفتی که باهام بیای تو آشپزخونه. منم یه کلمه گفتم: "دو دو... چی چی... " این قدر ذوق کردی و خندیدی که مامان الهه و مامان جون هم اومدن و پشت سر ما چهارتایی قطار شدیم. با صدای "دو دو... چی چی..." خونه را گذاشتیم روی سرمون!  دالی بازی کردن را هم خیلی دوست داری. میری پشت در قایم می ش...
5 خرداد 1393
1